Dear enemy

Dear enemy,is not me.it's the one i used to think he's my enemy,but after some,he became my Dear.n now he's DEAR ENEMY

Dear enemy

Dear enemy,is not me.it's the one i used to think he's my enemy,but after some,he became my Dear.n now he's DEAR ENEMY

دیشب خسوف بود.خیلی وقت بود به آسمون و ستاره هاش خصوصا ماهش توجه نکرده بدم.بازم مامان بود که گفت خسوفه امشب.

دوربین قدیمیه مامان رو در آوردم یه بوی خاصی میده بوش خوبه شاید مال مواد تمیز کننده ای بوده که مامان قدیما بهش می زده وگرنه من از این حوصله ها نداشتم هیچ وقت. با اون بو یاد بچگیام افتادم وقتی دبستان بودم خیلی عشق نجوم و ستاره ها بودم با این دوربینم خیلی ور رفتم . پیدا کردن صورت فلکیا تو آسمون....

ولی همیشه برام سئوال بود که آخه چطوری اسماشونو گذاشتن هر کاریشم بکنیم هر جوری وصل کنیم به هم به زور مثلا شکل شکارچی در بیان....

کلاسای نجومم تو کانون فکری کودکان خیلی دوست داشتم دلم می خواست دوشنبها بیاتو برم کلاس.عجب دورانی بود...

 

مامان خانم یه میکروسکوپ هم داشت که مال بچگیاش بود کلاس پنجم که بوده. چقدر تمیز نگهش داشته بود تا داد به من.اونم خیلی دوست داشتم ولی وقتی دید با  اینکه ازش خوشم میات ولی درست مواظبش نیستم ازم گرفت یه دونه مانیتور داره قرمز و خوشگل خرید که متاسفانه به دیار فانی پیوسته جسدشم موجود نیست

خلاصه چه کارا که با این میکروسکوپ نکردم هر چیزی دستم می رسید یه برش میزدم ازش. یادمه سوم دبستان با دختر داییم یه مارمولک تشریح کردیم تازه می خواستیم شیکمه قورباغه رو هم در بیاریم که از بس ورجه وورجه می کرد بیخیال شدیم.

تو دم و دستگاهای میکروسکوپ مامان یه لوله آزمایش بود که یادم نیست چه خاصیتی داشت .اول راهنمایی یه روز که آزمایشگاه داشتیم بردمش مسئول آزمایشگاه نفری یه دونه لوله آزمایش به همه داد من مال خودم و استفاده کردم یادم از اون لوله با اون خاصیت مدرسه چند تا بیشتر نداشت و مسئوله هم کلی تذکر داد نشکنیم چیزیو ولی من که متخصص شکستنم خصوصا اگه بگن نشکن فلان چیزو؛ از دستم افتاد و شکست خانومه نزدیک بود خفم کنه اولش خشکش زد هنوز قیافش یادمه فکر میکرد مال آزمایشگاه بوده که البته باورم نکرد و مجبور شدم بخرم ببرم

 

دیگه از کارایی که کردم این بود که یه مورچه بخت برگشته رو با پنس نگه داشتم بعد با ذره بین نور خورشید رو روش متمرکز کردم تا وقتی دود ازش بلند شد بیچاره.البته این جنایتم با همکاریه دوستم مرتکب شدم

 

خلا صه خیلی از این شیطنتا انجام دادم یادش بخیر.

 

همیشه از چیزای عجیب غریب ( البته از نظر دیگران) خوشم میومد مثلا یه سری کتاب که تاریخچه ی اختراعات رو خیلی قشنگ توضیح داده بود با شکل ( که هیچ کس ازشون خوشش نمیومد ) ولی کلاس چهارم مثلا کتابایی مثل چرا و چگونه می خوندم که خشک بود همش متن و شاید تک و توک تصویرای زشت !!!( اینا رو دیگه عمرا کسی خوشش میومد)

از چند قسمت مجله دانشمندم خیلی خوشم میومد یکی قسمت اخبار اختراعات جدید یکی هم یه قسمت که عناصر جدول تناوبی رو بصورت fun معرفی میکرد مثلا نام, نام خانوادگی, محل تولد, نام پدر (کاشف)

ولی 4 سالی می شه دیکه این مجله رو نخریدم

 

یه چیزی که مامان اصلا نتونست علاقه ای نسبت به اون در من ایجاد کنه مجله ریاضی برهان بود!! هر کلکی می دونست انجام داد حتی یه مدت خودش می خوند برا من توضیح می داد ولی نوچ فایده نداشت نه رشوه نه تهدید .اصولا با ریاضی خیلی میونه ندارم .ولی تو همینم چیزی رو دوست دارم که همکلاسیام ازش خوششون نمیومد مثلا مبحث حد تو پیشدانشگاهی ؛ دوستام خیلی وقت روش نمی زاشتن اما من 2 تا کتاب تست زدم در مودرش آخه خوشم اومده بود ازش .

 

چقدر راجع به گذشته ها نوشتم!!!

 

یادمه وقتی می خواستم برم مدرسه؛ مامان یه کتاب برام خرید که چند تا بچه موش بودن می خواستن برن برا اولین بار مدرسه. هموشون خوشحال بودن و هر کدومشون از یه چیزی خوششون میومد بجز یکی که به هیچ کدوم علاقه نشون نمی داد تا وقتی رفت مدرسه معلمشون با سرگرمی و fun همه چیز رو براش توضیح داد اونم از همه ی درسا خوشش اومد .تا قبل از مدرسه هر شب می دادم بابام برام بخونه.یه جورایی منم مثه اون موشم

 

راستی دیگه منظومه شمسی 9 سیاره نداره پلوتون رد صلاحیت  شد !!!

 

بی سر و ته بود ولی یادش بخیر

 

ولی بر عکس خیلی چیزا که تغییر کرده رویاهای بچگیم تغییر نکردن.همیشه دوست داشتم فضا نورد بشم ولی دیگه نمی تونم اولین فضا نورد زن ایرانی باشم چون انوشه انصاری داره زود تر می ره.

همیشه دوست داشتم اونقدر پولدار بشم که یه مدرسه با بهترین امکانات تو شهر خودم بزنم معلمارم خودم انتخاب کنم.اونقدم تامین باشن که سر کلاس درست درس بدن که پول و وقت دانش آموز دوبار حروم نشه

تست روانیم باید بدن ( با عرض معذرت از معلمای گرامی)

ناسا هم برام مثل سرزمین عجایبه حتی اگه نتونم برم کار کنم امیدوارم روزی برسه بتونم برم یه سفر تفریحی فضا (از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست)  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد