Dear enemy

Dear enemy,is not me.it's the one i used to think he's my enemy,but after some,he became my Dear.n now he's DEAR ENEMY

Dear enemy

Dear enemy,is not me.it's the one i used to think he's my enemy,but after some,he became my Dear.n now he's DEAR ENEMY

عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی؛ تو من و مبتلا گذاشتی

رفتی به غم زمونه ای دل ؛منو جا گذاشتی رفتی

به خدا من و رسوا کردی ای دل؛ همه جا مشتم و وا کردی ای دل

فتنه برپا کردی ای دل؛ من و رسوا کردی ای دل

می دونم تو دیگه عاقل نمی شی ؛ تو دیگه برای من دل نمی شی

من دیگه بچه نمی شم ؛ دیگه بازیچه نمی شم

به تو میگم که نشو دیوونه ای دل؛ به تو میگم که نگیر بهونه ای دل

من دیگه بچه نمی شم ؛ دیگه بازیچه نمی شم

به تو میگم عاشقی ثمر نداره؛ واسه تو جز غم و دردسر نداره

من دیگه بچه نمی شم ؛ دیگه بازیچه نمی شم

 

 

 

 

نمی دونم این صفحه سیاه زندگیم که فقط چند تا خط باریک سفید داره (سفیدیاش مال درساییه که یاد گرفتم مال درک کردن حس دوست داشتن که به خاطر تپشای قلب این خطا هم صاف نیستن اما سیاهاش واسه اشکایه که ریخته شد؛ مال فرصتایی که از دست رفت؛مال معده دردای عصبی؛ مال احساس پوچی نسبت به آینده ؛مال غروری که شکست )چرا این صفحه ورق نمی خوره؟؟؟

می خوام به زور بزنم بره صفحه بعد این همه سیاهی چشم آدم رو اذیت میکنه همین طور دل آدم رو...

 

کاش تو ایران یه صومعه ای؛ دیری داشتیم که آدم می تونست تارک دنیا بشه ...والا ...  

تهاجم فرهنگی !!!

it's been almost a year i started listenin' 2 iranian singers B4 that i used 2 feel that these iranian songs cant saticfy my emotions but during this golden year i changed alot n afcourse i got intrested in iranian songs but 2night...tonight that there's no1 2 comfort me...i just need those favorit songs from Chris de Brgh,Ben Jovi n even Frank Cinatra

i have become comfortably numb

چقدر بدم میات از انتظار...

چقدر بدم میات از تذویر و دورویی...

چقدر بدم میات از دلتنگی ...

چقدر بدم میات از توضیح دادن...

چقدر بدم میات از داشتن و خسیس بودن...

چقدر بدم میات از بی خبری ...

چقدر بدم میات از خالی کردن اعصاب خوردی سر معشوق...

چقدر بدم میات از کسایی که سوتی میدن وفرسنگها فاصله دارین و دستت بشون نمی رسه خفشون کنی...

چقدر بدم میات از روشنفکرای افراطی...

چقدر بدم میات از old-fashion ها...

چقدر بدم میات از پسرایی که ننشون واسشون زن بگیره...

چقدر بدم میات از دخترایی که نشناخته و به امید رسیدن به آرزوهای واهی با طرف ازدواج می کنند...

چقدر بدم میات از اینکه طرفت سکوتهای تورو رو حساب حواس پرتیت بزاره...

چقدربیشتر بدم میات از اینکه طرف بازم فکر کنه نفهمیدی...

چقدر بدم میات از بزرگ شدن...

چقدر بدم میات از دوری...

چقدر بدم میات از بی خوابی ...

چقدر بدم میات از اینکه یکی راجع به نوشتهام توضیح بخوات....

چقدر بدم میات از چرت نوشتن ها ...

چقدر بدم میات از از خشانت های این دنیای بوقلمون صفت...

چقدر بدم میات از جدی گرفته نشدن ها...

چقدر بدم میات از دهن سوخته شدن بدون آش خوردن ( البته کسی باور نخواهد کرد که نخوردی )...

چقدر بدم میات از بی اعتمادی ها ...

چقدر بدم میات از اینکه بدونی چرت داری می نویسی ادامش که میدی هیچ، تو وبلاگم می ذاریش ...

 

 

* معشوق جان توضیح نخواه ازم هر چیزی  دستم اومد نوشتم.دلم نمی خوات توضیح بدم حتی به تو...ببشخید